Thursday, February 27, 2003

امروز دو مطلب در روزنامه توجه مرا جلب کرد و توي ذهنم دو سوال مطرح شد.
۱- زبان انگليسي به کتابهاي مقطع ابتدايي اضافه مي شود.
۲- وزارت دفاع آمريکا گزارشی را در مورد هزينه جنگ با عراق در اختيار رييس جمهوری آن کشور قرار داده است.

بر اساس اين گزارش، هزينه حمله نظامی به عراق به حدود 85 ميليارد دلار بالغ خواهد شد که به مراتب از تخمين های اوليه بيشتر است.

روزنامه واشنگتن پست، چاپ آمريکا، با انتشار اين خبر گفته است که اين هزينه شامل عمليات مرحله اول و اقداماتی است که بلافاصله پس از اشغال خاک عراق صورت می گيرد.

در اين تخمين، هزينه های بلند مدتی مانند بازسازی عراق پس از جنگ و کمک رسانی به آوارگان منظور نشده است.

ماه گذشته، دونالد رامسفلد، وزير دفاع آمريکا، گفته بود که هزينه عملطات جنگی عليه عراق کمتر از پنجاه ميليارد دلار خواهد بود.

و اما سوال ... کي مي خواهد آن رادرس بده؟... ...از کجا پرداخت مي شه؟... با اين پول مي دونيد براي آباداني عراق چکار مي شه کرد.

Thursday, February 20, 2003

يکی از هواپيماهای مسافربر نظامی ايران با بيش از سيصد سرنشين در اطراف روستای بلبويه در منطقه شهداد استان کرمان در جنوب شرق ايران سقوط کرده است.
اين هواپيما که از زاهدان به مقصد کرمان پرواز می کرد از ساعت پنج و 45 دقيقه بعدازظهر (به وقت محلی) در حالی که برفراز کوهستان سيرچ در 35 کيلومتری جنوب شرق شهر کرمان پرواز می کرد و کمی پيش از اينکه برای نشستن در فرودگاه کرمان آماده شود ارتباط راديويی خود را با برج مراقبت از دست داده بود.
عيد سعيد غدير را به همه شما دوستان وبلاگ نويس ووبلاگ خوان تبريک مي گويم .




پيامبر خدا (ص ) فرمود: اى مردم ! بگوييد: ((با تو پيمان بستيم و با زبان و دست بيعت كرديم و متعهد شديم كه به فرزندان و خانواده خويش ‍ برسانيم و جايگزينى بر آن نخواهيم گزيد و خدا را بر اين ميثاق ، شاهد مى گيريم )). آن چه را گفتم ، بگوييد و به على (ع ) به عنوان ((اميرالمؤ منين )) سلام دهيد و بگوييد: ((الحمد لله الذى هدانا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله )) - خدا را سپاس كه به اين مرام ، هدايتمان فرمود و اگر خدا هدايت نمى كرد، راه را نمى يافتيم - همانا خداوند هر صدايى و نهانى را مى داند. هركس پيمان شكند، به زيان خويش پيمان شكسته است و هركس به پيمان وفا كند، خداوند پاداشى بزرگ مى دهد. چيزى بگوييد كه خدا را از شما راضى سازد و اگر ناسپاسى و كفران كنيد، همانا خداوند از شما بى نياز است .

Wednesday, February 19, 2003

روز جمعه {february14{ valentain day بود وبراي من روز خوب وبه ياد ماندني بود .
آخه روز قبلش من و چندتا از دوستان رفتيم فروشگاه خيابانها حال وهواي خاصي داشت همه جا پر از گل بود وهمه در حال خريد گل يا کارت بودند من هم براي همسر عزيزم يک کارت پستال زيبا ويک دسته گل رز خريم .

وقتي غروب به خانه آمد من کارت را لابلاي گل گذاشتم وبه او دادم خيلي خوشحال شد وبه قول خودش سورپرايز شده بود بعد شب همرا يکي از بهترين دوستانمان بيرون رفتيم
وجشن کوچکي در رستوران گرفتيم شب خوب وبه ياد ماندني بود اکثر مردم يک شاخه گل رز قرمز دستشان بود آن شب کمي گردش کرديم ودير به خانه رفتيم به من خيلي خيلي خوش گذشت .
ميليون‌ها نفر عليه جنگ به خيابان‌ها آمدند
* شهردار لندن: به عنوان شهردار اين شهر تاييد مي‌كنم كه دو ميليون نفر در راهپيمايي شركت داشتند
* در برلين پليس آلمان اعلام كرد كه نيم ميليون نفر در تظاهرات شركت داشتند
* در شهرهاي ملبورن ، مادريد و رم ، كه دولت‌هايشان بيشترين همراهي را با سياست‌هاي جنگ‌طلبانه بوش دارند، صدها هزار نفر عليه جنگ به خيابانها آمدند

Wednesday, February 12, 2003

يکي دو روز است که اخبار برنامه خيلي کوتاهي درباره حرکت ميليوني حجاج تو منا وعرفات نشون مي ده خوشا به حالشون يه لحظه دلم واسه ايران تنگ شد آخه تو اونجا زمان زيادتري رو براي پخش اينجور اخبار صرف مي کنن تازه از هر شبکه اي حتما يه خبرنگار به مکه ومدينه مي فرستند من که خيلي دلم واسه ديدن خونه خدا تنگ شده.



على(عليه السلام)مى‏فرمايد: «والحج تقويه للدين; خداوند متعال‏حج را مايه تقويت دين قرار داد»
امروز براي من روز عزيزي است آخه مي دونيد علاوه بر عيد قربان سالگرد ازدواج من هم هست .
عيد قربان به همه وبلاگ نويسان و وبلاگ خونها مبارک باشه .

اينم کيک سالگرد ازدواج ما براي اينکه شما هم تو شادي ما شريک باشيد.

Monday, February 10, 2003

چند روز پيش رفته بودم فروشگاه آخه مي دونيد يخچال تقريبا خالي شده بود .
{ ما يه يخچال کوچيک ۷ فوتي داريم که هر بار از فروشگاه خريد مي کنيم بايد مدتي وقت صرف کنيم براي چيدن وسايل توي يخچال آخرشم يه چيزي اضافه مي آد من وهمسرم به اين کار مراسم پازل چيني يخچال مي گيم براي همين ما کم کم خريد مي کنيم }.

بگذريم. وقتي خريدم تمام شد وپول را به صندوق دار دادم احساس کردم مبلغش زياد شد بيرون فروشگاه نشستم ورسيد وسايلم رو چک کردم ديدم يکي از اونا رو گرانتر از قيمت اصليش حساب کرده براي همين دوباره رفتم کنار صندوق و رسيد رو نشونش دادم صندوقدار معذرت خواهي کرد وتمام پول جنس رو به من پس داد وقتي با تعجب علت اين کار رو پرسيدم گفت : اين اشتباه من بود .

حتما براي شما هم چنين مشکلي پيش اومده با شما چه برخوردي شده ؟؟

Monday, February 03, 2003

نمي دونم چرا ما بي خود به دوهزار واندي سال قدمت افتخار مي کنيم قدمتي که تا ثيري به حال ما نداره اين مسئله زماني ارزش والايي پيدا مي کنه که با عث تر قي و راحتي بشه . شايد اين مسئله خيلي مهم باعث شده که همه تو زندگي بقيه دخالت مي کنند واين رو حسن خوب خودشون مي دونند وقتي خيلي جاها تو جمع همزبونات نشستي به جاي اينکه باعث شادي ولذت از لحظه هات بشن مشغول خرد کردن اعصابت مي شن که با خودت مي گي عجب اشتبا هي کردن اومدم .
مثلا همين جا وقتي مي خوايم با هم باشيم وغم غربت رو فراموش کنيم فقط به هم کنايه مي زنيم واز ترس همديگر جرات نداريم هر طور که مي خواهيم رفتار کنيم وزندگي کنيم .چرا ؟؟؟

چرا ما عادت کرديم براي خوشنودي مردم زندگي کنيم مگه مردم تو زندگي ما چه حقي دارن .
چند وقت پيش با خودم خلوت کرده بودم دلم خيلي براي واسه جوونهاي کشورم سوخت تو کشور ما يه دختر وپسر به جاي اينکه ازدواج کنند براي تشکيل يه خانواده جديد وآرام وزيبا تا واقعا مشترک زندگي کردن را تجربه کنند اکثرا دچار مشکلات زياد وشايد حل نشدني مي شن . تا وقتي زمان خواستگاري تمام نشده دختر دومي نداره وخودش وخوانوادش بهترينند اما . اما وقتي که با هر مشکلي گفت { بله } حکم مرگش وامضا کرده .
شايد خيليها فکر کنند اقراره ولي نيست اولا سوتفاهم ها شروع مي شه بعد مي گن تو چرا اين کارو نکردي ؟ يا من چرا ...
من فکر مي کنم يکي از عواملش اينه که ما ازدواج مي کنيم که مثلا فاسد نشيم ويا دير نشه ويا تاريخ مصرفمون تمام نشه درست مثل يه کنسرو يا يه ميوه .

بعد ما خودمون رو دنياي محبت مي دونيم وخارجي ها رو فاقد محبت . در صورتي که دقيقا بر عکسه . بعضي از مرداي يا شايد اکثر اونا بعد از مدتي يا تجديد فراش مي کنند يا حداقل فکرش هستند بعضي ها هم چند تا نون خور دارن .
اما در اين دنياي بدون محبت کسي همچين کاري رو نمي کنه واگر ازدواج مي کنه عاشق خانوادش وزندگيشه وتمام محبتش و صرف خانوادش مي کنه

اينا حتما آخر هفته با هم و با دوستانشون در کنار هم هستند جشن مي گيرند و به رستوران مي روند وبا هم تعارف ورودر واسي ندارند که با عث خيلي مسائل شود .
قدمت اينا به چند صد سال هم نمي رسه اما...
حالا يه اماي مهم :
اما اين حرفها به اين معني نيست که کسي بخواد از مملکتش با هر بدبختي فرار کنه وبه اين جور جاها بياد که يا مجبور بشه با خفت وبدبختي سالها تو کمپ اسير بشه که نه راه پس داشته باشه نه پيش ويا بياد ونتونه تحمل کنه ودست از پا دراز تر برگرده .

چون همونطوري که ما مهاجرها را دوست نداريم اونا هم ما رو دوست ندارن .
پس بمونيم و وديا ر۲۵۰۰ ساله را زيبا وآباد کنيم بياييد خودمان باشيم نه آن باشيم که ديگران مي خواهند .به اميد آن روز .