سلام دوستان سبز وبلاگ نويس
سيزده به در همه شما مبارک. اميدوارم هر جا که هستيد اين روز رو به خوبي وشادي بگذرونيد دوست داشتم اين سيزده رو تو ي ايران وپيش خانواده و دوستان به در مي کردم چون اونجا يه حال وهواي خاصي توي اين ايام وجود داره مخصوصا موقعي که همه با سبزه هاشون از خونه ميان بيرون و اونها رو روي سقف يا کاپود ماشين ميگذارن و به خارج از خانه يا احتمالا شهر مي روند براي به آب انداختن سبزه تا همراه آن تمام ناراحتيها رو از خود دور کنند من هميشه ديدن ولمس همچين مراسم باشکوهي رو دوست داشتم ولي اينجا....
البته امسال واسه من يه حال وهواي خاصي داره که هيچ سالي نداشته ومن تموم زيباييها وجذابيتهايي رو که تا سال گذشته واسه من وجود داشت
با شروع سال جديد توچهره بسيار زيبا ومعصوم دختر کوچولوم مي بينم .
سبز وسرزنده باشيد.
Wednesday, March 31, 2004
Saturday, March 27, 2004
دوستان عزيز سلام واسه بار دوم عيدتون مبارک.
تو اين چند روز اصلا فرصت نوشتن پيدا نکردم حالا هم که يه فرصتي پيدا شد اين خانم کوچولو بيدار شده ومنم بغلش کردم وبا يه دست مشغول نوشتن هستم واونم هر چند لحظه يک بار يه خنده قشنگي تحويلم ميده امروز اين کوچولو ۳۱ روزه شده هر روز شيرين تر از روز قبل ميشه يه دلبر ماهره. بعضي وقتها فکر مي کنم اونکه حالا اينطوره هر چه بزرگتر بشه با دلبري وحرکاتش منو باباشو بيچاره خودش مي کنه.
بچه خيلي خيلي شيرين و دوست داشتنيه منو همسرم که واقعا عاشقشيم شايد باورتون نشه ولي از روزي که اين مسافر عزيز به خونه ما قدم گذاشته همسرم درست حسابي نتونسته به انجام کارهاش برسه چون وقتي صبحها به دفترش مي ره تا ظهر چندين بار تماس مي گيره تا احوال ما رو بپرسه بعدشم مي گه دلم خيلي تنگ شده وبعداز ظهر زود به خونه مياد البته همسر بچه دوست خيلي خوبه به شرطي که کارهاشونم انجام بدن.
شاد باشيد
تو اين چند روز اصلا فرصت نوشتن پيدا نکردم حالا هم که يه فرصتي پيدا شد اين خانم کوچولو بيدار شده ومنم بغلش کردم وبا يه دست مشغول نوشتن هستم واونم هر چند لحظه يک بار يه خنده قشنگي تحويلم ميده امروز اين کوچولو ۳۱ روزه شده هر روز شيرين تر از روز قبل ميشه يه دلبر ماهره. بعضي وقتها فکر مي کنم اونکه حالا اينطوره هر چه بزرگتر بشه با دلبري وحرکاتش منو باباشو بيچاره خودش مي کنه.
بچه خيلي خيلي شيرين و دوست داشتنيه منو همسرم که واقعا عاشقشيم شايد باورتون نشه ولي از روزي که اين مسافر عزيز به خونه ما قدم گذاشته همسرم درست حسابي نتونسته به انجام کارهاش برسه چون وقتي صبحها به دفترش مي ره تا ظهر چندين بار تماس مي گيره تا احوال ما رو بپرسه بعدشم مي گه دلم خيلي تنگ شده وبعداز ظهر زود به خونه مياد البته همسر بچه دوست خيلي خوبه به شرطي که کارهاشونم انجام بدن.
شاد باشيد
Monday, March 15, 2004
Sunday, March 07, 2004
امروز دوازدهمين روزي است که از به دنيا آمدن ني ني ما مي گذره خدا را شکر که هر سه تاي ما حالمان خوب است . همه چيز خيلي خوب وعالي گذشت عالي تر از اون چيزي که فکرشو مي کردم خيلي خوشحالم که اولين تجربه ام را در اينجا پشت سر گذاشتم چون در تمام طول عمل همسرم در کنار من وبالاي سر من بود نمي دونيد با پوشيدن لباس آبي اتاق عمل چقدر خو ش تيپ شده بود هرگز اين صحنه زيبا وزيبا تر از آن لحظه به دنيا آمدن دختر کوچولويم را فراموش نخواهم کرد .
البته دوري از خانواده برايم آزار دهنده بود اما وجود همسر مهربان و فداکارم ودوستاني مهربان ودلسوز راه را هموارتر کرد .
به اميد روزهاي خوش براي همه شما مخصوصا مادران جوان چشم انتظار .
البته دوري از خانواده برايم آزار دهنده بود اما وجود همسر مهربان و فداکارم ودوستاني مهربان ودلسوز راه را هموارتر کرد .
به اميد روزهاي خوش براي همه شما مخصوصا مادران جوان چشم انتظار .
Subscribe to:
Posts (Atom)