Saturday, March 27, 2004

دوستان عزيز سلام واسه بار دوم عيدتون مبارک.
تو اين چند روز اصلا فرصت نوشتن پيدا نکردم حالا هم که يه فرصتي پيدا شد اين خانم کوچولو بيدار شده ومنم بغلش کردم وبا يه دست مشغول نوشتن هستم واونم هر چند لحظه يک بار يه خنده قشنگي تحويلم ميده امروز اين کوچولو ۳۱ روزه شده هر روز شيرين تر از روز قبل ميشه يه دلبر ماهره. بعضي وقتها فکر مي کنم اونکه حالا اينطوره هر چه بزرگتر بشه با دلبري وحرکاتش منو باباشو بيچاره خودش مي کنه.
بچه خيلي خيلي شيرين و دوست داشتنيه منو همسرم که واقعا عاشقشيم شايد باورتون نشه ولي از روزي که اين مسافر عزيز به خونه ما قدم گذاشته همسرم درست حسابي نتونسته به انجام کارهاش برسه چون وقتي صبحها به دفترش مي ره تا ظهر چندين بار تماس مي گيره تا احوال ما رو بپرسه بعدشم مي گه دلم خيلي تنگ شده وبعداز ظهر زود به خونه مياد البته همسر بچه دوست خيلي خوبه به شرطي که کارهاشونم انجام بدن.
شاد باشيد

No comments: