Friday, December 12, 2003

امروز هوا خيلي گرمه ولي بازم خدا رو شکر چون هواي امسال خيلي خوبتر از سال گدشته بود واقعا خدا به منو ني ني رحم کرده وگرنه از گرما بي حال مي شدم .
حالا که يه مقدار حوصلم سر جاش اومده وقصد نوشتن چند خطي رو دارم ني ني در حال اظهار وجود کردن شديده منو و همسرم به تکان خوردناي اون خيلي عادت کرديم اونم به قربون صدقه هاي ما عادت کرده احساس مي کنم خيلي بابايي شده چون وقتي با تموم قدرتش مشغول تکون خوردنه ومن باباشو صدا مي کنم که بيا ني نيتو تحويل بگير اون باسرعت مي ياد ودستشو روي شکم من مي گذاره وباهاش حرف مي زنه بعد از اون اين ستاره کوچولو حسابي آروم مي شه .بعضي وقتا مي گم خوشا به حال بابا که اينقدر حرفش برو داره .ظاهرا هم خسته شده چون فکر کنم خوابش برده .بعضي وقتا بهش مي گم خوش بگذره از قديم گفنا چار ديواري اختياري.

No comments: