Friday, January 05, 2007

سلام

یه حس غریبیه ، اما حالا احساس اصحاب کهف را درک می کنم البته با چند قرن تاخیر. حتما داستانشو همتون می دونید اما علت درک اونا اینه که منم بعد از یه غیبت خیلی طولانی نمی دونم چی به چیه و حسابی از دنیا عقبم شاید باورتون نشه حتی سلام کردن وبلاگی هم یادم رفته. دیگه به خوبی خودتون ببخشید.
سلام. یه سلام گرم از یه وبلاگی که به دست فراموشی سپرده شده بود ام به درخواست بابا دوباره می خواد زنده بودن رو تجربه کنه. می دونم شرط ادب این بود که بلافاصله بعد از اینکه توسط بابا معرفی شدم چیزی می نوشتم اما یه مدتی مشغول به روز کردن وبلاگم شدم اما هنوز مشکلاتم حل نشده آخرش دست به دامن ادیتور هاله جون شدم . فکر کنم یه کم باید صبور داشته باشم . به هر حال فکر کنم بد نباشه واسه ورودم هم که شده یه کیک درست کنم و یه مهمونی بگیرم هر کس دوست داشت قدمش رو چشم خوش اومده.

No comments: